اختلال دوقطبی، که به آن افسردگی شیدایی هم گفته میشود، یکی از اختلالات روانی است که باعث میشود فرد احساساتش به طور شدید و ناگهانی تغییر کند. کسانی که به این اختلال دچارند، ممکن است به طور غیرقابل پیشبینی از حالت شاد و پرانرژی به افسردگی عمیق برسند و برعکس. این تغییرات در خلقوخو میتوانند بر زندگی روزمره، روابط و کار آنها تأثیر بگذارند.
در اختلال دوقطبی، معمولاً دو حالت اصلی وجود دارد:
علت دقیق اختلال دوقطبی هنوز کاملاً مشخص نیست، اما میتوان گفت که ترکیبی از عوامل ژنتیکی، شیمیایی و محیطی در بروز آن نقش دارند. اگر در خانواده کسی به اختلال دوقطبی مبتلا باشد، احتمال ابتلا به این اختلال در فرد افزایش مییابد.
خوشبختانه اختلال دوقطبی قابل درمان است. با کمک پزشکان و روانشناسان میتوان علائم این اختلال را کنترل کرد. درمانها معمولاً شامل داروها (مانند تثبیتکنندههای خلق) و درمانهای روانشناختی (مانند مشاوره و رواندرمانی) هستند که به فرد کمک میکنند تا خلقوخوی خود را بهتر مدیریت کند.
در نهایت باید یادآور شویم که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی همانند هر فرد دیگری سزاوار حمایت و درک هستند. این اختلال بخشی از آنهاست، نه تمام آنها. با پذیرش و حمایت از کسانی که با این اختلال دستوپنجه نرم میکنند، میتوانیم به آنها کمک کنیم تا زندگی خود را به بهترین شکل ممکن ادامه دهند...
گاهی اوقات در دل ذهنمان افکاری میآیند که نمیتوانیم آنها را از خودمان دور کنیم. مثل یک صدای آرام که مدام تکرار میشود و نمیگذارد آرامش داشته باشیم. این افکار، به دلایل مختلف، میتوانند تبدیل به وسواس فکری-عملی یا OCD شوند.
افرادی که با OCD دست و پنجه نرم میکنند، احساس میکنند که باید کارهایی خاص را بارها و بارها تکرار کنند تا از اضطراب و نگرانیهای ذهنیاشان کاسته شود. شاید احساس کنند که باید دستهایشان را بارها بشویند یا دربها را چندین بار چک کنند، حتی اگر به خوبی میدانند که هیچ مشکلی وجود ندارد.
زندگی با OCD گاهی میتواند مثل زندگی در دنیایی باشد که همیشه باید از افکار و اعمال اجباری فرار کرد. این اختلال میتواند باعث شود که فرد احساس تنهایی کند، انگار که هیچ کس نمیفهمد چه احساسی دارد. اما باید بدانیم که OCD تنها یک قسمت از وجود فرد است و او هنوز همان آدمی است که ارزش و تواناییهای زیادی دارد.
اگر شما یا کسی که میشناسید با وسواس فکری-عملی دست و پنجه نرم میکند، باید بدانید که این اختلال درمانپذیر است. با حمایت، تلاش، و روشهای درمانی میتوان گامهای بزرگی برداشت و به آرامش دوباره رسید. گاهی همین که بدانیم تنها نیستیم و افراد دیگری هم احساس مشابهی دارند، میتواند به ما کمک کند تا امیدوار باشیم...